دکتر پیغامی در این جلسه از سلسله درس گفتار های اقتصادی به ما مباحث زیر اشاره داشتند: 

انواع مطالعات تاریخی:

خواندن دقیق تاریخ ما را از بسیاری از ساده اندیشی ها دور می کند.بشر حسب تنبلی ذاتی که دارد در تولید علم و معرفت زایی هم تنبلی می کند و نوعی ساده انگاری در کارهای علمی دیده می شود.ما انسان ها دوست داریم به روابط ساده نگاه کنیم در حالی که آنچه معمولا در ذات بشریت و هویت های جمعی بشریت وجود دارد ذاتا از نوع پیچیدگی برخوردار است و انسان موجودی پیچیده است و روابط اجتماعی پیچیده ای نیز دارد.کارهای ما در یک فضای شبکه ای و نه در یک فضای ساده خطی صورت می گیرد.تاریخ به ما کمک می کند تا از این نگاه خطی دور شویم.تاریخ وقایع به ما کمک می کند تا بعضی از وقایعی که اتفاق افتاده و بستری که فراهم شده تا یک تصمیمی گرفته شود را بطور معنادار درک کنیم.تاریخ کمک می کند که ما در چارچوب های تنگ مدرنیته و ساده اندیشی های مدرنیته گیر نکنیم.به طور مثال برخی افراد به اشتباه فکر می کنند که اگر صنعت پیشرفت کند و اگر دانشگاه های صنعتی پیشرفته ای داشته باشیم،پیشرفته می شویم.این تفکر به این دلیل است که تاریخی که ما خوانده ایم از آغاز انقلاب صنعتی بوده و قبل از آن را مطالعه نکردیم و اطلاعاتی از انقلاب های قبلی اروپا نداریم.اروپا قبل از آنکه انقلاب صنعتی کند،انقلاب علوم انسانی و قبل از آن انقلاب فلسفی کرده است.مدرنیته راه های نادرستی برای پیشرفت به ما نشان می دهد و تاریخ به ما کمک می کند که از این راه های نادرست برحذر باشیم.تاریخ به ما یاد می دهد که زنجیره تولید دانش یک زنجیره بسیط خطی نیست.تاریخ به ما می آموزد که سیر تکون تاریخی چگونه در بستر اجتماعی می چرخیده و چه نهاده هایی باید کنار هم جمع شوند تا یک نهاد به وجود آید و چه علومی با هم بده بستان می کنند؟یکی از مهمترین درس هایی که در تاریخ می آموزیم بده بستان علوم با همدیگر است.برای ایجاد اقتصاد اسلامی باید ورودی های اقتصاد اسلامی از علوم دیگر را مدیریت کرد.

علم اقتصاد غرب از علوم فیزیک و زیست شناسی و استعاره های این دو علم متاثر بوده است.آقای کانتیون فیزیک نیوتونی را شبیه سازی کرد و سعی کرد از آن گرته برداری کند.تاریخ با یکسری برش های عمیق تاریخی به ما عمق اندیشی می دهد.بطور مثال بر اساس یک جهان بینی عالم نظم خود بنیاد دارد.یعنی خودش خود بخود یک نظم خاصی دارد.چون ما قائل به نظام احسن آفرینش هستیم پس معتقد هستیم که این دنیا مبتنی بر نظم است.رویکرد دومی به لحاظ فلسفی دنیا را اینگونه می بیند که دنیا نظم دارد ولی نظم دنیا نیازمند ناظم است و خودجوش نیست.

تاریخ عقاید مبانی فلسفی و اندیشه ای را دسته بندی می کند و با پیچیدگی آن به ما نشان می دهد.البته این فقط تاریخ فلسفه است،باید همزمان تاریخ وقایع و تاریخ مردمی را نیز بخوانیم.تاریخ مردمی وارد سبک و آیین ها می شود.اگر این ها را با هم مطالعه کنیم به یک پیچیدگی متناسبی که بر بشریت گذشته است اذعان پیدا می کنیم.

تاریخ چشم بیدار انسان ها است.اساسا فلسفه آفرینش انسان به نحوی است که در کنار فطرت و حجت ظاهری،خداوند خطا و آزمون را برای انسان قرار داده است و انسان باید خطا و آزمون کند تا به تکامل برسد.بشری که خطا و آزمون می کند ولی خطا و آزمونش را ثبت نمی کند خطاهایش را تکرار می کند.این یکی از ضرورت های تاریخ است.تاریخ خطاها و آزمون های ما را ثبت می کند تا ما آنها را تکرار نکنیم.بشری که از تاریخ جدا می شود خطاها را تکرار می کند.در تاریخ تمدن اسلامی بجز معصومین که خطا و اشتباهی نداشتند خلفا و افرادی بودند که در کنار کارهای نادرست اقدامات مفیدی نیز انجام دادند.به طور مثال عمروعاص وقتی که حاکم مصر شد اشتباهات زیادی انجام داد ولی در عین حال اقدامات خوبی را نیز انجام داد.در تاریخ عقاید اقتصادی عمروعاص مالیاتی را وضع کرد که حدود یک بیستم مالیات قبل از اسلام در مصر بود و این سیستم مالیاتی را به لحاظ ساختار انگیزش به نحوی مدیریت کرد که باعث رونق آنچنانی صنایع و حرف شد.

«سن توماس آکوئیناس» و «سن آگوستین» دو عالم قرون وسطی هستند که در تاریخ قرون وسطی از مشهوریت بیشتری برخوردارند،اما شومپیتر بیان می کند که این ۸ قرنی که به قرون وسطی معروف است یک گپ (شکاف) تاریخی است و غرب تمایلی ندارد که از این تاریخ صحبتی بکند.چون این تاریخ دقیقا دوره شکوفایی تمدن اسلامی است.یکی دیگر از کارکرد های تاریخ هویت بخشی است.غرب سعی می کند که هویت ما در چند قرن گذشته را از بین ببرد.

دانلود صوت جلسه سوم 

    تا کنون نظری ثبت نگردیده است.

http://