دکتر پیغامی در جلسه چهارم از سلسله درس گفتار های اقتصادی به ما مباحث زیر اشاره داشتند: 

تاریخ عهد عتیق و عهد باستان

تاریخ اندیشه های انسانی و اجتماعی بشر با توجه به منابع مکتوبی که دارد به عهد عتیق بر می گردد.البته قبل از آن هم تاریخ داریم،مانند دوران غارنشینی انسان ها ولی در مورد اندیشه ها و وقایع انسانی خیلی مطلب وجود ندارد.می توان رفتارهای اقتصادی آن زمان را بررسی کرد.به طور مثال بشر حیازت و احیا می کرده است،خودش چیزی را کاشت نمی کرده بلکه یا شکار می کرده یا از روی جنگل ها برداشت می کرده ولی اگر بخواهیم با دقت اندیشه ای و وقایع اجتماعی مسئله اقتصادی را برش بزنیم قاعدتا باید به تاریخ مکتوب بشریت برسیم.چون در تاریخ مکتوب اندیشمندان جلوه پیدا می کنند و جوامع هم به یک درجه ای از قوت و پیچیدگی می رسند.به همین خاطر ما نسبت به اقتصادهای بدوی چندان اطلاعاتی نداریم.البته تقسیم بندی های رایجی هم در دنیا وجود دارد که به نظر می رسد بیشتر ساده اندیشانه است.

مثلا اینکه بگوییم بشر مراحل مختلف اقتصادی داشته است: ۱- مرحله حیازت که از درخت یا گندم خودروی آماده بهره برداری کند.۲- مرحله ای است که بشر در حوزه کشاورزی هنوز حیازت می کند ولی از شکار فراتر آمده و نوعی چوپانی را طی می کند.یعنی با نگهداری از دام ها از آنها استفاده می کند.۳- مرحله ای است که از حوزه حیازت فراتر می رود و به سراغ کشاورزی می رود.۴- تجارت ۵- مرحله صنعتی ۶- مرحله فراصنعتی،حوزه اطلاعات،خدمات و علم(اقتصادهای دانش بنیان).

تاریخ نسبت به اینکه بشر چگونه اجتماع تشکیل داد سکوت می کند و بیشتر به نوعی تخیل بافی و خیال بافی روی می آورد.مثلا اینکه بگوییم زمانی افراد دور هم جمع بودند و کمون های اولیه تشکیل داده بودند،مثل گله هایی که فکر می کردند برای ترس از خطرات فقط باید کنار هم جمع شوند و همه چیز بین آنها از جمله مال و ناموس و… اشتراکی بوده است ولی هیچ نوع سند و مدرکی درباره این تاریخ نداریم،یا اینکه خانواده را یک انتخاب طبیعی ندانیم.ولی این نوع تفسیر از تاریخ مورد قبول نیست.زیرا بشریت از زمان پیامبران شروع شده و پیامبران همیشه تعالیم اصلی و اولیه الهی را داشته اند و اساسا بشریت با خانواده شروع شده(حضرت آدم و حوا) و اگر هم انسان ها دور هم جمع شدند،این خانواده ها بودند که در کنار هم جمع شدند.قاعدتا نسبت به ابعادی از این تاریخ می توانیم اطمینان داشته باشیم.مثلا اینکه اولین انقلاب های اقتصادی جهان در منطقه خاورمیانه شکل گرفته،چون تاریخ این را اثبات می کند.اولین مرکز اقتصادی نیز خانواده است.خانواده های بسته اقتصاد خاص خود را داشته اند و از تولید به مصرف بودند،یعنی خودکفا بودند.در هر صورت ما نسبت به دوران عهد عتیق یا دوران باستان اطلاعات چندانی نداریم.نسبت به متفکرین آن دوران نیز بی اطلاع هستیم.

زمانی که صحبت از دوران عهد عتیق می کنیم یعنی حدود ۲۰۰ سال قبل از تولد حضرت مسیح (ع) و زمان قبل از افلاطون و ارسطو و سقراط.چند تفکر،تفکر حاکم آن دوران بودند:

۱- تفکر یونانی است که همیشه فلاسفه یونانی قبل از افلاطون و ارسطو وجود داشته اند.۲- تفکر رومی۳- تفکر مذهبی که در اروپای امروز تفکر یهودیت است و در شرق امپراطوری ایران تفکر زرتشتی بوده است.در کتاب های عقاید اقتصادی بیشتر تفکرهای مذهبی و مشخصا یهودیت وجود دارد و بیشتر تفکر یونانی و رومی را بزرگ جلوه می دهند.بلاشک ایران قبل از مسیحیت تفکر نسبتا شکوفایی داشته و سلسله های غیر بدوی در آن زمان وجود داشته است.ایران باستان ساختار اجتماعی ضعیفی نبوده و نوعی از تقسیم کار و نوعی از فلاحت،کشاورزی،صنعت و تجارت بین ایرانیان وجود داشته است اما اطلاعی نداریم که مبتنی بر چه نوع تفکری بوده است؟

بعضی از مولفه های تفکر مذهبی مولفه های مشهوری هستند.به طور مثال تفکر مذهبی همیشه نسبت به ربا و مبادلات پولی حساس بوده،نسبت به ثروت نوعی بدبینی داشته است،بهره همیشه گناهکار بوده،عدل و بحث های مبتنی بر عدل مثل قیمت عادلانه و دستمزد عادلانه همیشه جدی بوده است،بدگمانی نسبت به ثروتمند مطرح می شده است.

تفکر یونانی با یک نگاه برخواسته از حکمت و فلسفه همیشه بر فرزانگی تاکید کرده است؛منتهی فرزانگی آن معمولا بریده از بالاست.چون اگر به بالا وصل می شد،حکمت اسلامی می شد.در تفکر یونانی سیستم حکومتی اریستوکراسی مشاهده می شود.اریستوکراسی یعنی حاکمیت نخبگان فرزانه حکیم.در قله تفکر یونانی افلاطون(در کتاب جمهوریت وی) و ارسطو(در کتاب سیاست وی) هستند.مهمترین واحد تحلیل اندیشه یونانی مدینه فاضله است که در مدینه فاضله افلاطونی مالکیت خصوصی وجود ندارد و تجارت به عنوان یک حرفه سودافزا ممنوع بوده است.معمولا پول هم فریبنده بوده است،جامعه به چند طبقه تقسیم می شده است: طبقه اریستوها(نخبگان)،طبقه نظامیان،طبقه پست کشاورز و طبقه ملاکان و زمین داران.البته امکان جابجایی بین طبقه ها وجود نداشته است.در مدینه فاضله افلاطونی ربا شدیدا تحریم شده است.در نگاه تفکر یونانی منطق مبتنی بر طبیعت(حقوق طبیعی) حاکم بوده است.این تفکر نسبت به فعالیت های اقتصادی بدگمان بوده و فعالیت های اقتصادی را پست می دانسته است.

اندیشه مذهبی معتقد به تئوکراسی(تئو یعنی خدا) بوده ولی اندیشه یونانی مبتنی بر طبیعت بوده است.

تفکر رومی به نحوی ادامه تفکر یونانی است.با توجه به اینکه حکومت در دست تفکر رومی بوده است(روم باستان) رویکرد اقتصادیش ضعیف است و اگر هم چیزی دارد برگرفته از تفکر یونانی است ولی بر اقتصاد روستایی و مسائل کشاورزی تاکید خاصی دارد.تفکر رومی تا قرن سیزدهم در اروپا حاکم بوده است.در قرن پنجم امپراطوری روم مسیحیت را به عنوان مذهب خودش معرفی می کند و تفکر مذهبی و تفکر سیاسی در امپراطوری روم باهم آمیخته می شوند.

آقای گزنفون یک حکیم و فیلسوف بوده و قبل از زمان افلاطون و ازسطو می زیسته.وی اولین نویسنده یونانی است که به مسائل اقتصادی توجه داشته است.گزنفون دو اثر مهم به نام های «اقتصاد» و «درآمدهای دولت آتن» دارد.در کتاب «اقتصاد» توجه خاصی به تقسیم کار کرده است.مشاهده می شود که حدود دو هزار سال قبل از آدام اسمیت،گزنفون بحث تقسیم کار را ارائه کرده است و تقسیم کار را در فضای کشوری یعنی بین شهرها و روستاها مطرح می کند.وی در کتاب «درآمدهای دولت آتن» بیشتر در مورد چگونگی کسب درآمد توسط دولت بحث کرده است.به نظر وی عمده درآمد دولت از طریق مالیات است.بین کشاورزی و سایر بخش های اقتصادی تفاوت قائل می شود.وی تاثیر عوامل روانی بر نوسانات اقتصادی را مطرح می کند و بیان می کند که ترس از جنگ شهروندان را از سرمایه گذاری دور می کند.

افلاطون اولین دانشمند علوم اجتماعی است.کتاب مشهور وی «جمهوریت» است.افکار اساسی وی در مورد طبیعت،تخصصی شدن، تقسیم کار و مالکیت در دولت شهر یا همان مدینه فاضله است.افلاطون در کتاب جمهوریت به مفهوم عدالت توجه ویژه می کند و اولین تعریف عدالت در تاریخ مکتوب بشر از افلاطون است.به نظر وی جامعه عادل جامعه ای است که در آن افراد به کارهایی بپردازند که برایشان متناسب است و دیگر وظایف را به آنهایی که شایستگی آن را دارند واگذار کنند.تخصص یافتن را قبول داشته و ناشی از طبیعت می داند.تخصصی بودن نتیجه ای منطقی از قانون طبیعی یونان است.در حوزه مالکیت افلاطون قائل بوده که تخصص پیدا کردن یک مائده آسمانی نیست.افلاطون مزایای قدرت را قبول داشته،نظم زندگی ارتشی و نظامی را قبول داشته است و حتی به دنبال این بوده که بین نظامیان یک فیلسوف تربیت کند.افلاطون مالکیت خصوصی را برای طبقه نظامیان قبول نداشته ولی برای طبقه حاکم و مردم عادی مالکیت خصوصی را قبول داشته است.وی برخلاف گزنفون جامعه سودجو را قبول داشته منتهی بیان می کند که دولت باید عدالت را ایجاد کند تا اینکه به دنبال پول رفتن باعث به هم ریختگی اجتماعی نشود.

ارسطو شاگرد افلاطون محسوب می شود.در نگاه تاریخی تا قبل از رنسانس حاکمیت اندیشه ارسطو برقرار بوده است.زیرساخت های مدرنیته مثل تخصص،تقسیم کار و نظریه ارزش را ارسطو پایه گذاری کرد که یکی از مهمترین پایه های دانش اقتصاد نظریه ارزش و طبیعت است.ارسطو بازرگانی را قبول داشته ولی به شرط اینکه پایاپای باشد.ارسطو خودکفایی را قبول داشته است چون جامعه خودکفا را طبیعی می دانسته.وی قائل به حق ذاتی بوده و معتقد بوده که اگر بازرگانی برای خودکفایی باشد ضروری است و قیمت ها هم باید عادلانه باشد.

دانلود صوت جلسه چهارم 

    تا کنون نظری ثبت نگردیده است.

http://