در گفت‌وگویی که با دکتر حسن سبحانی ــ استاد دانشگاه تهران ــ انجام دادیم، سیر تحول اقتصاد اسلامی در سال‌های پس از انقلاب را بررسی کرده‌ایم.

 

آقای دکتر به نظر شما می‌توان اقتصاد اسلامی را یک جریان دانست؟

ابتدا توضیح دهم که ما باید جریان را تعریف کنیم تا ببینیم آیا می‌توان اقتصاد اسلامی را جریان دانست یا خیر؟ اگر اقتصاد بازار آزاد یا اقتصاد سوسیالیستی را یک جریان در نظر بگیریم به این معنا که هرکدام از این نظام‌ها بر اساس یک الگوی عقیدتی و فکری به وجود آمده‌اند، آنگاه می‌توان اقتصاد اسلامی را هم یک جریان دانست که باورهای دین اسلام آن را پشتیبانی می‌کنند. به سخن دیگر مبانی و دیدگاه‌های این جریان به طور کل از دین مبین اسلام گرفته شده است.

 

جریان اقتصاد اسلامی از چه زمانی در ایران مطرح شد؟

این جریان سال‌ها قبل از اینکه انقلاب اسلامی شکل گیرد مطرح شد، اما در کشور رایج نگردید. در سال‌های آخر دهۀ ۱۳۴۰ نیز کتاب‌ها و نوشته‌هایی از افراد با دیدگاه‌های متفاوت در این‌باره منتشر شد. بیشتر این افراد به دنبال طرح مباحث اسلامی در اقتصاد و مطرح نمودن این جریان به منزلۀ اقتصاد ضد استثمار، ضد ظلم و عدالت‌پرور بودند. ممتازترین اثر آن دوران نیز کتاب «اقتصادنا» اثر شهید محمد‌باقر صدر بود.

 

پس از انقلاب سیر تحول جریان اقتصاد اسلامی چگونه بود؟ آیا این جریان توانست توسعه یابد؟

پس از انقلاب افراد زیادی به دنبال گسترش این جریان بودند، اما بسیاری از آنها در چنبرۀ مدیریت‌های اجرایی کشور افتادند و تا مدت‌ها فرصت توجه به این جریان را نیافتند. در‌حالی‌که انتظار می‌رفت اقتصاد اسلامی گره‌گشای مشکلات کشور باشد، به دلیل درگیری کشور با مسائل اجرایی، مدتی جریان اقتصاد اسلامی به فراموشی سپرده شد. بعدها نهادهایی در حوزه و دروسی در دانشگاه به این جریان اختصاص داده شد. همچنین مؤسسه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفید، مؤسسۀ آموزشی پژوهشی امام خمینی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی به طور خاص به این مسئله توجه کردند. در‌حال‌حاضر ادبیات درخور توجهی در این حوزه نسبت به اوایل انقلاب تولید شده است، اما این نتایج با توجه به انتظاری که از جریان اقتصاد اسلامی می‌رفت قابل قبول نیست و این جریان هنوز به جایگاه واقعی خود نرسیده است.

 

ویژگی‌های جریان اقتصاد اسلامی پس از انقلاب چه بود؟ این جریان چه اشتراکات و تمایزهایی با سایر جریان‌های مطرح اقتصادی دارد؟

اوایل انقلاب جریان لیبرال یا نظام بازار نسبت به این جریان سکوت کرد و گامی در جهت پیشرفت و گسترش آن برنداشت. این سکوت را می‌توان به معنای نادیده گرفتن و حتی مخالفت با جریان اقتصاد اسلامی تعبیر کرد؛ زیرا آنها با سکوتشان در عمل جریان اسلامی را به انزوا کشیدند. بعدها عده‌ای از جوانان که بیشتر فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های تربیت مدرس، امام صادق(ع)، دانشگاه مفید و طلاب مؤسسۀ در راه حق بودند، پای مطالعات اقتصاد اسلامی ایستادند، و این یکی از خصوصیات جریان اقتصاد اسلامی پس از انقلاب بود؛ بدین معنا که عده­ای از تحصیل‌کردگان حوزه و دانشگاه حاضر شدند از این جریان پشتیبانی کنند. در اوایل انقلاب عده‌ای جریان اسلامی اقتصاد را به سوسیالیست بودن متهم می‌کردند. ماجرا این‌گونه بود که در ابتدای انقلاب جریان‌های چپ و راست سیاسی عرض اندام کردند. جریان چپ در موضع‌گیری‌های سیاسی رادیکال‌تر بود؛ بدین معنا که اعتقاد داشت منافع محرومان و مستضعفان با وجود اقتصاد بازار آزاد و تجارت‌منش تأمین نمی‌شود. به طور طبیعی هم جریان چپ به دولت گرایش داشت. شرایط کشور هم به دلیل جنگ و وجود کارخانه‌ها، بانک‌ها و بنگاه‌های اقتصادی بی‌صاحب به‌گونه‌ای بود که دولتی شدن گریز‌ناپذیر می‌نمود. راست‌ها از وضعیت نامناسب متغیرهای اقتصادی کشور استفاده کردند و مشکلات را به دولتی شدن اقتصاد و طرفداران اقتصاد دولتی ربط دادند و به آنها اتهام سوسیالیست بودن را وارد کردند؛ حال آنکه این افراد به معنای واقعی کلمه سوسیالیست نبودند.

از‌آنجا‌که اقتصاد اسلامی در آن دوران طرفدار اقدام دولت در تأمین زندگی مستضعفان و ایجاد عدالت و تأمین رفاه عمومی بود، طبعاً طرفداران آن به اقتصاد دولتی گرایش داشتند؛ به همین دلیل در آن زمان اقتصاد اسلامی را نیز به سوسیالیست بودن متهم می‌کنند.

 

آقای دکتر عده‌ای اقتصاد اسلامی را جریانی می‌دانند که گاهی به اقتصاد بازار آزاد نزدیک می‌شود و گاهی به سمت اقتصاد سوسیالیستی. این ادعا تا چه حد واقعیت دارد؟

جریان اقتصاد اسلامی به منزله جریانی کاملاً مستقل مطرح است. از آنجاکه این جریان مستظهر به احکام شرعی است که از سوی خدا برای انسان در نظر گرفته شده است، نظام اقتصادی اسلام نظام کاملی را تشکیل می‌دهد. به‌هر‌حال جریان‌های اقتصادی دیگر هم مبتنی بر عقل بشر هستند و هر کدام به بخش‌هایی از این نظام کامل دسترسی پیدا کرده‌اند، اما اینکه بگوییم نظام اقتصادی اسلام بین سوسیالیسم و سرمایه‌داری قرار دارد، نظر بی‌پایه و منطقی است.

 

چرا نظام اقتصادی اسلام هیچ‌گاه به طور جدی فراروی مسئولان اجرایی کشور قرار نگرفت؟ چه دلایلی باعث شد مسئولان به این جریان روی نیاورند؟

این جریان به غیر از قانون بانکداری بدون ربا مصوب سال ۱۳۶۲ هیچ‌گاه به طور جدی از سوی مسئولان دنبال نشد. دلیل اصلی این مسئله این است که ما هنوز به مجموعه‌ای منسجم از دستور‌العمل‌ها، نهادها و نقشه راه‌های نظام اجتماعی اسلام نرسیده‌ایم. نظام اقتصادی اسلام هم به‌منزلۀ زیرمجموعه‌ای از نظام اجتماعی اسلام هنوز کامل نشده است. دلایل کامل نشدن نظام اقتصادی اسلام را می‌توان در مشغله‌های ناشی از جنگ و تعارض با قدرت‌های بزرگ دنیا جست. دانشگاه نیز اغلب نسبت به این جریان سکوت اختیار می‌کند و ترجیح می‌دهد همان مسائل سنتی خود را مطرح کند. حوزه هم در ابتدای این راه قرار دارد و به تنهایی نمی‌تواند این مسیر را بپیماید. درنتیجه از این مسئلۀ مهم، ناخواسته غفلت شده است.

 

به تعبیر مقام معظم رهبری ما در دهۀ پیشرفت و عدالت قرار داریم. تعریف معظم له از پیشرفت و عدالت متفاوت از مفهوم توسعه در ادبیات اقتصاد لیبرالیستی و سوسیالیستی است و به نظر می‌رسد این تعریف به اقتصاد اسلامی نزدیک‌تر است. با نظر به توجه مقام معظم رهبری به این جریان، عملکرد دولت‌ها را در قبال جریان اقتصاد اسلامی چگونه می‌بینید؟

شاخص توجه دولت‌ها به مبانی اسلامی اقتصاد را به لحاظ نظری در فضای آموزشی می‌توان مشاهده نمود. دولت‌ها برای برنامه‌ریزی آموزشی اقتصاد اسلامی کار چندانی انجام نداده‌اند که در ادامۀ پرسش‌های شما به تفصیل این موضوع را شرح خواهم داد، اما در بعد عملی مهم‌ترین شاخص نحوۀ اجرای بانکداری بدون رباست. از سال ۱۳۶۳ که این قانون اجرا شد تا به‌حال، ۲۸ سال گذشته است. کافی است شما از عالم و غیر عالم بپرسید که این وضعیت نظام بانکداری تا چه حد مبتنی بر دغدغه‌های دینی است؟ در‌حال‌حاضر متولیان نظام بانکی، که رؤسای بانک مرکزی هستند، اغلب می‌گویند ما باید بکوشیم قانون بانکداری بدون ربا کاملاً اجرا شود. وقتی متولی این قانون باور دارد که قانون بانکداری بدون ربا به خوبی اجرا نمی‌شود، تکلیف باقی افراد در این نظام مشخص است. البته ما علاقه داشتیم که این قانون به طور کامل اجرا شود تا آن را در اقتصاد کشور تجربه کنیم.

 

یکی از انتقادهایی که به اقتصاددان‌های اسلامی وارد می‌شود این است که آنها بیشتر به دنبال رد نظام‌های اقتصادی دیگر هستند و کمتر به تبیین دیدگاه‌های اقتصاد اسلامی اقدام می‌کنند. نظر شما دراین باره چیست؟

این انتقاد تا حدودی درست است. البته باید اضافه کنم که اقتصاد اسلامی از عبارات سلبی تشکیل نمی‌شود، بلکه مسائل ایجابی مستحکمی در خود دارد و اقتصاددانان اسلامی باید به تبیین این مسائل دست زنند، اما ریشۀ این انتقاد به اینجا باز می‌گردد که در ابتدای طرح این نظام، طرفداران اقتصاد اسلامی از نقد سایر جریان‌های رایج اقتصادی شروع می‌کردند تا راه جدید را که همان جریان اقتصاد اسلامی بود، روبه‌روی مخاطبان بگشایند؛ برای مثال شهید صدر در بخش بزرگی از کتاب «اقتصاد نا» فلسفۀ مارکسیست را بررسی و نقد کرده است. ایشان در آن دوران این کتاب را به منزلۀ پاسخ به ادعاهای مارکسیست‌ها نوشتند. هرچه به سال‌های اخیر نزدیک می‌شویم، مباحث سلبی اقتصاددان‌های اسلامی کمتر می‌گردد و از جنبه‌های ایجابی این جریان بیشتر سخن گفته می‌شود.

 

استاد شما نسبت فضای آموزشی علم اقتصاد با جریان اقتصاد اسلامی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این جریان توانسته است جایی برای خود در فضای آکادمیک اقتصاد باز کند؟

می‌گویند از کوزه همان برون تراود که در اوست. مگر ما چقدر برای اقتصاد اسلامی سرمایه‌گذاری کرده‌ایم که انتظارات بالایی داشته باشیم؟ در دورۀ کارشناسی از ۱۳۶ واحد درسی فقط شش واحد به اقتصاد اسلامی اختصاص داده شده است. این شش واحد را هم استادان با رویکردها و دیدگاه‌های متفاوت تدریس می‌کنند. بنابراین ما نمی‌توانیم از دانشجویان انتظار داشته باشیم دغدغه اقتصاد اسلامی پیدا کنند. از‌آنجا‌که دغدغۀ استادان و دروسی که خوانده‌اند و تدریس می‌کنند در فضای دیگری است، از آنها هم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به ترویج این جریان دست زنند. این مشکلات به خاطر سستی نظام آموزش عالی ما به وجود آمده است وگرنه هیچ کدام از دانشجویان با رویکردهای اقتصادی اسلام که به توسعۀ اقتصادی، عدالت، و افزایش کارایی منجر می‌شوند، مخالفتی ندارند. نکتۀ مهم این است که نظام آموزشی ما بتواند این اندیشه‌ها را بارور سازد و در اختیار دانشجویان قرار دهد.  برای این منظور اگر کسانی که در این رشته و گرایش فارغ‌التحصیل شده‌اند باید به استخدام نظام آموزشی درآیند که به نظر بنده تعداد آنها هم کم نیست.

 

عده‌ای معتقدند اقتصاددان‌های اسلامی نیز در مهجور بودن جریان اقتصاد اسلامی در فضای آموزشی مقصرند؛ برای مثال یک کتاب مرجع درسی برای آموزش این جریان در دانشگاه‌ها وجود ندارد. نظر شما در این باره چیست؟

بله، این مشکل وجود دارد. البته کتاب درسی در این‌باره موجود است، اما نسبت به تولیدات اقتصاد لیبرالیستی که ۲۳۰ سال از به وجود آمدنش می‌گذرد، حجم تولید ادبیات و محتوای آموزشی چندان زیاد نیست. اگر طرح این انتقاد از باب این بحث باشد که نظام اقتصاد اسلامی وجود ندارد، به نظر من این انتقاد کاملاً بی‌معناست. اقتصاد اسلامی افزون بر اینکه دارای نظام و شاکله است، این ظرفیت را دارد که چهار، پنج رشته و گرایش به مطالعۀ آن اختصاص یابد، اما هنوز اقدام مناسبی برای نگارش و تدوین کتاب آموزشی برای این نظام انجام نشده است.

 

چگونه می‌توان باعث رونق جریان اقتصاد اسلامی در بین جریان‌های اقتصادی دیگر شد؟ چه راهکارهایی برای ترویج این جریان پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر بنده این جریان از حوزه و دانشکده‌های اقتصاد رونق نمی‌گیرد، بلکه باید به قبل‌تر توجه کنیم؛ به این معنا که در جستجوی اقتصاد اسلامی باید از نظام آموزش و پرورش ابتدایی آغاز کنیم. ما باید نسلی را تربیت کنیم که دغدغۀ زندگی دینی داشته باشد و احکام شریعت را مورد توجه قرار دهد. هنگامی که چنین نسلی تربیت شود می‌توان انتظار داشت که رفتارهای اقتصادی این افراد بر پایۀ دین استوار گردد. پس از اینکه رفتارهای اقتصادی دینی شد، آنگاه می‌توانیم رفتارهای اقتصادی را بررسی کنیم و براساس عملکرد دینی افراد دربارۀ اقتصاد اسلامی نظریه‌پردازی و در مراحل بعد سیاست‌گذاری نماییم، اما در‌حال‌حاضر سبک‌های زندگی، دینی نیست و نظام آموزش و پرورش افرادی را تربیت می‌کند که باورهای دینی پررنگی ندارند. شما نمی‌توانید از رفتارهای اقتصادی این افراد مدل اقتصاد اسلامی را استخراج کنید و همچنین اگر الگوی اقتصاد اسلامی را به این افراد ارائه کنید، به دلیل شکل رفتاری متفاوت آنها، امکان اجرای آن میان این افراد وجود نخواهد داشت.

 

آیندۀ جریان اقتصاد اسلامی را چگونه می‌بینید؟

من به آیندۀ این جریان بسیار خوش‌بین هستم و برای این خوش بینی دلایل فراوانی دارم. در‌حال‌حاضر جریان اقتصاد اسلامی متولی پیدا کرده است. همچنین داوطلبان تحقیق و تدریس این جریان افزایش چشمگیری داشته‌اند؛ به گونه‌ای که تعداد آنها و نوع فعالیت و تفکراتشان با ابتدای انقلاب اسلامی درخور قیاس نیست. از پیشرفت‌های بسیار این جریان نیز نباید غافل بود.

 

ما چقدر برای اقتصاد اسلامی سرمایه‌گذاری کرده‌ایم که انتظارات بالایی داشته باشیم؟ ما نمی‌توانیم از دانشجویان انتظار داشته باشیم دغدغه اقتصاد اسلامی پیدا کنند. از‌آنجا‌که دغدغۀ استادان و دروسی که خوانده‌اند و تدریس می‌کنند در فضای دیگری است، از آنها هم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به ترویج این جریان دست زنند. این مشکلات به خاطر سستی نظام آموزش عالی ما به وجود آمده است وگرنه هیچ کدام از دانشجویان با رویکردهای اقتصادی اسلام که به توسعۀ اقتصادی، عدالت، و افزایش کارایی منجر می‌شوند، مخالفتی ندارند

    تا کنون نظری ثبت نگردیده است.

http://