دکتر پیغامی در جلسه دهم از سلسله درس گفتار های اقتصادی به ما مباحث زیر اشاره داشتند: 

مباحثی درباره ی کانتیون و آغاز مکتب فیزیوکراسی

کانتیون یک ویژگی دارد که وی را بین اقتصاددانان متمایز می کند وی قالب فکری نیوتونی را وارد دانش اقتصاد می کند. در آن زمان علومی مثل فیزیک و شیمی پیشرفت های زیادی پیدا کردند ولی علوم اجتماعی تغییر خاصی نکرد. برخی از افراد معتقد بودند که اگر علوم اجتماعی راه وروش علوم فیزیک وشیمی را دنبال کند شاید علوم اجتماعی نیز پیشرفت کند. این مطلب در کانتیون تجلی پیدا می کند. تفکر نیوتونی سعی کرده بود یک نظم منسجم متشکل شبکه ای بین تمامی عناصر مادی دنیا در قالب یک نظم ریاضی وار ماشینی تعریف کند. کانتیون سعی کرد با گرته برداری از نیوتون این نظم منسجم را در اقتصاد به وجود آورد. کانتیون می خواست عناصر اقتصادی را با یک نظمی کنار هم مرتبط به هم کند و تأثیر آنها روی یکدیگر را بفهمد. عنصر اصلی ای که این افکار کانتیون را به هم مرتبط می کرد نفع شخصی بود. کانتیون در سه حوزه مباحث خود را مطرح کرد: ۱- در حوزه ی بازار: کانتیون در اقتصاد قائل به سیستم های به هم پیوسته ی سازمان یافته است که همه با هم به نحوی متعادل کار می کنند. کانتیون برای اینکه مدل ماشینی خود را بسازد اجزا را به هم پیوند می دهد، بازار را مطرح کرد و عاملان اقتصادی در یک نظم وابستگی متقابل حضور دارند. از نظر کانتیون عاملان اقتصادی دو دسته اند(منظور از عاملان اقتصادی افراد جامعه غیر از سلطان و مالک، مثل کشاورزان هستند) افراد یا مزد بگیرند یا کار آفرین ، از نظر کانتیون عامل اصلی پویایی در اقتصاد افرادی هستند که مزد نامعین دارد (همان کارآفرین ها). کانتیون به مالکیت خصوصی توجه می کند و اقتصاد را شبکه ای از مبادلات متقابل می داند ۲- در حوزه یرقابت ۳- در زمینه ی ارزش ذاتی و قیمت : کانتیون در بلند مدت قیمت را ناشی از هزینه ی حقیقی می بیند ، هر چند که به ارزیابی های ذهنی در قیمت های کوتاه مدت و نوسانی که قیمت کوتاه مدت دارد توجه می کند. کانتیون به حوزه ی اقتصاد کلان نیز توجه می کند و معتقد است که وقتی فراوانی پول حاصل می شود دو حالت دارد: حالت اول وقتی است که پول دست افرادی بیفتد که پول را وام می دهند و حالت دوم زمانی است که پول دست افرادی بیفتد که پول را خرج می کنند. وی معتقد است که افراد ثروتمند بیشتر وام می دهند و افراد فقیر بیشتر پول را خرج می کنند. اگر پول دست افراد ثروتمند بیفتد آنها بیشتر وام می دهند و نرخ بهره پایین می آید ولی اگر پول دست افراد فقیر بیفتد پول را خرج می کنند. بنابراین مصرف و به دنبال آن تولید افزایش می یابد ، افزایش تولید باعث پیش بینی سود مورد انتظار برای تولید کننده ها می شود ، تولید کننده ها برای سرمایه گذاری بیشتر تقاضای وام بیشتری می کنند و نرخ بهره افزایش می یابد. بنابراین با افزایش پول دو حالت رخ می دهد، ممکن است نرخ بهره کاهش یا افزایش یابد.

مکتب فیزیوکراسی : فیزیوکراسی یعنی مکتب حکومت طبیعت. مکتب فزیوکراسی در فرانسه شکل می گیرد و رهبر این مکتب « فرانسوا کنه» است. وی پزشک بود ودر دربار فرانسه نفوذ داشت. کنه سعی کرد که اقتصاد را مبتنی بر زیست شناسی و بیولوژی مطرح کند. پایه ی اقتصاد فیزیوکراسی زیست شناسی و پایه ی اقتصاد کلاسیک فیزیک است . دکتر کنه جریان درآمدی اقتصادی را مانند جریان خون می بیند. عناصر و عاملان اقتصادی را نیز مانند ارگان ها و اندام های بدن فرض می کند.

فیزیوکرات ها اولین مکتبی بودند که عملا دانش اقتصاد را پایه نهادند و به اقتصاد هویتی متمایز نسبت به دانش های فیزیک و شیمی دادند و معتقد بودند که اقتصاد یک علم است.

مرکانتیلیست ها معتقد بودند که برای افزایش ثروت باید به تجارت و بازرگانی بپردازیم و موازنه ی مثبت بازرگانی داشته باشیم. سوسیالیست ها به دنبال این بودند که از راه ایجاد اجتماعی نوین ، مهندسی اجتماعی کنیم و جامعه ی جدیدی بسازیم تا ثروت افزایش یابد. اما فزیوکرات ها به این قائل بودند که تمامی عالم قوانین دارند و افراد تابع این قوانین هستند، قوانینی قابل تحسین که هرکس یک بار چشم بگشاید بدیهی بودن آن را در می یابد، قوانینی که هیچ فرد برخوردار از خردی نمی تواند حاکمیت آنها را منکر شود همچنان که درباره ی قوانین هندسه چنین امکانی وجود ندارد. فیزیوکرات ها اولین کسانی بودند که از علوم اجتماعی به معنای کامل کلمه تصویر جامعی در ذهن داشتند. آنها ثابت کردند که امور اجتماعی (پدیده های انسانی) به وسیله ی روابط ضروری به یکدیگر پیوسته است، افراد و حکومت ها کاری جز این ندارند که آن ضرورت ها را درک کنند و مشی خود را بر آن منطبق سازند.

نظام طبیعی پایه ی فکر و محور اصلی فیزیوکرات ها بوده است. گویا اقتصاد را علم نظام طبیعی نامیده اند. در مقابل فیزیوکرات ها اندیشه ی نظام اجتماعی قرار داشته است که اجتماع را مخلوق آدمیان می دانسته . رهبر نظام اجتماعی طبیعی «ژان ژاک روسو» است. وی می گوید «قوانین ابدی طبیعت و قوانین ابدی نفع وجود دارد، وجدان و فرد آنها را بر صمیم قلب انسان نقش داد و نزد خردمند جای قوانین وضعی را می گیرد.»

فیزیوکرات ها به همبستگی طبقات مردم، ارتباط متقابل آنها با یکدیگر و پیوند مجموع آنها با زمین با وضوح و قدرت هر چه تمام تر صحبت می کردند. در نظر فزیوکرات ها نظام طبیعی نظامی است خواسته ی خدا و به خاطر ابناء بشر، نظامی است ناشی از مشیت الهی. علامتی که با آن می توان نظام طبیعی را شناخت بداهت است. این قانون طبیعی نظامی مافوق طبیعت برتر از واقعیات است، قانونی است یگانه، ابدی، تغییر ناپذیر، کلی وبی شک الهی و فطری است. برای آدمی کافی است به درون خود بگراید تا مفهوم وصف ناپذیر این قوانین را در یابد. قبل از حصول معرفت نسبت به آن آدمبان به طور طبیعی به وسیله ی معرفتی ضمنی از فیزیوکراسی هدایت می شوند.

برخی از اقتصاددانان مکتب فزیوکراسی عبارت اند از: دکتر کنه ، مارکی دومیراوو، دوپون که در سال ۱۷۶۱ کتاب « فزیوکراسی یا قانون اساسی مفیدترترین حکومت برای نوع بشر» را می نویسد، لوترون که دادستان بوده و در سال ۱۷۷۶ کتاب « مصالح اجتماعی و ارتباط آن با ارزش ، پول و صنعت و تجارت» را می نویسد.

دانلود صوت جلسه یازدهم 

    تا کنون نظری ثبت نگردیده است.

http://