دكترين شوك؛ از آغاز تا امروز
چگونه یک جریان دنیای امروز را با شوک اداره میکند؟
شوك، وضعيتي است كه ما را از حالت عادي خارج ميكند. درست مانند زماني كه حالت تهوع ميگيريم يا حافظهيمان را از دست ميدهيم. در مقايسه با مدل ملي بحران، كه از آرامش ميآغازد، با تنش و تشنج ادامه مييابد و با بحران به پايان ميرسد، شوك حالتي است كه در توصيف، بسيار نزديك به وضعيت بحران است.
برگرفته از سایت مشرق
گزارش حاضر شرحی است بر آنچه توسط خانم دکتر نائومی کلاین در کتاب دکترین شوک و همچنین در فیلم مستند این کتاب ارائه شده است. کتاب دکترین شوک دربارهی سیاستهای افراطیای است که دنیای امروز را در خود فرو برده است. سیاستهایی که نه توسط آزادی و دموکراسی بلکه توسط شوکها و بحرانها اداره میشود. این کتاب و مستند، تلاش میکند تا روش مسلط شدن یک جریان وحشیانه کپیتالیزم ناب را به تصویر بکشد.
شوک، وضعیتی است که ما را از حالت عادی خارج میکند. درست مانند زمانی که حالت تهوع میگیریم یا حافظهیمان را از دست میدهیم. در مقایسه با مدل ملی بحران، که از آرامش میآغازد، با تنش و تشنج ادامه مییابد و با بحران به پایان میرسد، شوک حالتی است که در توصیف، بسیار نزدیک به وضعیت بحران است.
داستان از یکم ژوئن ۱۹۵۱ شروع میشود. روزی که نمایندهی آژانسهای اطلاعاتی غربی برای دیدار با تعدادی از دانشمندان به شکلی مخفیانه وارد هتل ریتزکارلتون مونترال میشوند تا دربارهی کمک به بودجهی تحقیقات نظامی روشهای ایجاد محرومیت حسی در دانشگاه مکگیل به گفتگو بنشینند.
دکتر دونالد هِب، مخترع این روش میگوید: “محرومیت حسی، به راستی راهی است برای ایجاد نوعی یکنواختی بینهایت. به دلیل از دست دادن ظرفیتهای حیاتی، وضوح تفکر از دست میرود و افراد تحت آزمایش از نداشتن تخیلات روزانه رنج میبرند”. دونالد هب ادامه میدهد: “درد و ناراحتی جسمی قابل تحملتر از شرایط محرومیت حسی است“. او به دلیل وحشتناک بودن این قضیه، تصمیم به متوقف کردن آزمایشات میگیرد. البته ناگفته نماند که خود او پیشنهاد میدهد که این روش میتواند به عنوان سلاحی وحشتناک مورد استفاده قرار گیرد. هر چند که ادعا میکند: “از آیندهی این سلاح تصوری نداشتم”!.
پس از دکتر هب، با جاهطلبیهای دکتر اِوان کامرون، آزمایشات ادامه مییابد. او آزمایشات را بیش از پیش جلو برد. بیماران او افراد سیاهبختی بودند که مانندموش آزمایشگاهی با آنان رفتار میشد.
تحقیقات دکتر کامرون، در دستور کار سازمان سیا قرار گرفته بود و به نام کوبارک به عنوان “راهنمای بازجویی ضدجاسوسی” مورد استفاده قرار میگرفت. در بخشی از این راهنما آمده است: این فرضیهی بنیادین این هندبوک است. اینها تکنیکهایی برای نفوذ سریع به عمق شخصیت افراد میباشند. در این حالت، یک سکته به وجود میآید که ممکن است بسیار کوتاه باشد. در این لحظه مظنون آماده است که قبل از دریافت شوک بعدی اطلاعات خود را ارائه کند.
همزمان با دکتر کامرون که آزمایشاتش را در مونترال ادامه میداد، نوع دیگری از شوکدرمانی در فاصلهی نه چندان دوری از آنجا پیگیری میشد.
شخص بعدی دکتر میلتون فریدمن است که در دانشگاه شیکاگو اقتصاد درس میداد و بعدها صاحب مکتب “پسران شیکاگو” شد. او
باور داشت که شوکدرمانی اقتصادی میتواند جوامع را برای پذیرش یک کپیتالیزم نابتر آماده کند.
دونالد رامسفلد، در جشن ۹۰ سالگی میلتون فریدمن چنین میگوید: میلتون تجسم درستیِ ایدههایی است که به نتیجه رسیده است. نائومی کلاین میگوید: بحران اقتصادی که در وال استریت و مین استریت و واشنگتن جریان دارد، حاصل همین شوکدرمانی اقتصادی میلتون فریدمن است که آثار سوء آن تا به امروز ادامه داشته است.
اساس رسالهی فریدمن مخالفتش با سیاست “نیودیل” رئیسجمهور روزولت بود. تحت تاثیر جان مینارد کینز، روزولت یک برنامهی استخدام عمومی را به کار میاندازد تا بیکاری و سقوط اقتصادی سال ۱۹۲۹ آمریکا را درمان کند. اما رکود تا جنگ جهانی دوم نیز ادامه پیدا میکند. ولی بعد از جنگ، طرح مارشال مینارد کینز، تا قلب اروپا گسترش پیدا کرده و به حدی رسید که اصول کینز تا دورترین نقاط زمین مورد قبول واقع شد اما به دانشگاه شیکاگو که فریدمن در آن درس میداد وارد نشد.
فریدمن عضو گروهی به نام “مونت پلرین”، به ریاست فردیک فونهایک بود و عزمش را برای مبارزه با نیودیل جزم کرده بود. این گروه معتقد بود که اگر دولت از ارائهی خدمات به مردم صرفنظر کند و مدیریت بازار را متوقف کند، اقتصاد خودش را درست خواهد کرد.
فریدمن در بخشی از کتاب “سرمایهگرایی و آزادی” مینویسد: تنها یک بحران واقعی یا ذهنی میتواند، باعث ایجاد تغییرات واقعی شود. وقتی آن بحران روی داد، عملی که صورت میگیرد بستگی به طرحهایی دارد که به صورت آماده در دست هستند.
اولین آزمایشگاه، آمریکای جنوبی:
در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، سیاستهای پیشرفت توسعهی شیلی، در منطقه یک مدل شده بود. دولت در بخشهای سلامت و آموزش و صنعت صاحب اختیار بود. در همین حین، شرکتهای آمریکایی از به خطر افتادن سرمایهگذاریهای خود نگران بودند. در واکنش به این موضوع، دولت آمریکا تعدادی از بهترین دانشجویان شیلیایی را به دانشگاه شیکاگو برد تا به دست فریدمن تربیت شوند و مکتب شیکاگو بویز را پایهگذاری کنند. بعد از بازگشت دانشجویان پیاچدی گرفته از دست میلتون فریدمن، دپارتمان اقتصاد دانشگاه کاتولیک سانتیاگوی شیلی به راه افتاد.
سال ۱۹۷۰، دولت وحدت محبوب سالوادور آلنده، با شعار ملی کردن بخشهای بزرگی از اقتصاد به پیروزی رسید. در آن زمان، شرکتهای تلفن شیلی متعلق به شرکت آیتیتی آمریکا بودند. این شرکت با پشتیبانی نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا برای عدم موفقیت آلنده بسیار تلاش کرد. سازمان سیا به دستور نیکسون یک فاجعهی اقتصادی را در شیلی به راه انداخت و از طرف دیگر، نیروهای نظامی شیلی به رهبری آمریکا آمادهی یک کودتای تمامعیار شدند. پسران شیکاگو هم، همزمان طرحی به نام “آجر” را آماده کردند تا بعد از آن فاجعهی اقتصادی طرح خود را رو کنند. اعتصاب، تعطیلی کارخانجات و سپس یک کودتای نافرجام در ۲۹ ژوئن ۱۹۷۳٫ اما در ۱۱ سپتامبر، ژنرال پینوشه با بهانهی مبارزه با کمونیسم به کاخ ریاست جمهوری حمله کرد و پس از بمباران هوایی آن، آلنده را به قتل رساند. این همان شوکی بود که باید وارد میشد. شوک جنگ. یعنی شوک و بهت از نوع شیلیایی.
در گام بعد، طرح آجر که از قبل توسط پسران شیکاگو آماده شده بود تحویل پینوشه شد. در ادامه، ۱۳۰۰۰ نفر بازداشت و در نهایت، ۵۰۰۰ نفر آنان آزاد شدند. یک ماه بعد با برگزاری بازی مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۳ سعی کردند تا کمی از سروصداها بکاهند؛ هر چند که شوروی زمین را خالی گذاشت و بازی نکرد و در نتیجه شیلی به دروازهی خالی شوروی گل زد. مردم در شوک بودند و پینوشه طرح پسران شیکاگو را تحمیل میکرد. وی کنترل قیمتها را برداشت و شرکتهای دولتی را فروخت. موانع واردات را مرتفع نمود و هزینههای دولت را قطع کرد. مدتی بعد، فریدمن آشکارا مسئولیت این کار پینوشه را به عهده گرفت.
در این رویارویی طرحشان به موفقیتی نرسید. چنانچه یک سال بعد تورم به ۳۷۵% رسید؛ بالاترین تورم در جهان. در سال ۱۹۷۵، فریدمن گفت که مانند یک پزشک رفتار و از شوکدرمانی استفاده کرده و کشوری را که از یک بیماری مسری رنج میبرده نجات داده است.
به سرعت، بیکاری بالا رفت و معلوم شد که ثروتمندان با ضرر رسیدن به فقرا، پولدارتر شدهاند. در این زمان، یک خانوادهی شیلیایی ۷۴% درآمد خود را خرج خرید نان میکرد. همچنین سوار شدن به اتوبوس و خوردن شیر، به کالاهای لوکس تبدیل شده بودند.
فریدمن و شاگرد شیلیایی او هربرگر میگویند اقتصاد بازار آزاد، دست در دست آزادی و دموکراسی دارد اما در شیلی که طرح آنها در یک فضای دیکتاتوری انجام میشد، نتیجهی عکس داد. سال ۱۹۷۶ فریدمن برندهی جایزهی نوبل اقتصاد شد.پسران شیکاگو یا همان شاگردان فریدمن در این مدت توانسته بودند پستهای کلیدی در برزیل و اروگوئه را نیز به دست بگیرند.
در سال ۱۹۷۶، یک کودتای نظامی در آرژانتین، باعث سقوط دولت ایزابل پرون شد. پس از کودتا پسران شیکاگو صاحب پستهای مهم کشور شدند. یک سال پس از تصرف همهی فرصتهای عمدهی اقتصادی و مهندسی توسط پسران شیکاگو، دستمزدها ۴۰% کاهش یافت. کارخانجات تعطیل شدند و فقر گسترش پیدا کرد. در آرژانتین هم دولت ژنرال ویدلا با به کارگیری روشهای پینوشه کار خود را پیش میبرد. باید اشاره کنم که روشهای شکنجه در شیلی و آرژانتین، همگی در یک مدرسهی نظامی آمریکایی تدریس میشدند؛ روشهایی که بر روی مخالفان دولتهای دیکتاتور انجام میگرفت. آه و فغان زندانیان و نارضایتی مردم آرژانتین هم در هیاهوی جام جهانی فوتبال -حاصل تفکرات هنری کسینجر- ۱۹۷۸ این کشور گم شد.
رامسفلد با این که یکی از شاگردان فریدمن بود اما با این حال توانست با سیاست اقتصاد کینزی بار دیگر نیکسون را به ریاست جمهوری برساند چرا که خود ایالات متحده هم یا به کارگیری اقتصاد فریدمنی دچار مشکلات اقتصادی شده بود.
آزمایشگاه دوم، اروپا:
سال ۱۹۷۹، یکی دیگر از شاگردان فردریک فونهایک نخستوزیر انگستان شد؛ مارگارت تاچر. یک سال بعد هم رفیق شفیقش، رونالد ریگان به عالیترین مقام دولتی آمریکا رسید و فرصتی عالی دست داد برای جهانیسازی اقتصاد فریدمنی.
در سه سال اول حکومت تاچر، بیکاری در پستهای اقتصادی دوبرابر شد و موجی از اعتصاب به راه انداخت تا حدی که طرفداران تاچر تا حدودی از او برگشتند. با اصرار فونهایک تاچر مجبور به استفاده از شوکدرمانی پینوشه شد؛ البته با کمی تغییرات. چرا که انگلستان داعیهدار دموکراسی بوده و توان انجام اعمالی مانند پینوشه را نداشت. چیزی که تاچر را نجات میداد یک جنگ بود؛ یک بحران واقعی. سال ۱۹۸۲، خاک انگلیس به شکل مشکوکی مورد حمله واقع شد و تاچر اقدام به اعزام نیروی دریایی خود برای نجات جزیرهی فالکلند کرد که توسط ارتش آرژانتین مورد هجوم واقع شده بود. جایی که خیلی از مردم حتی نام آن را هم نشنیده بودند. با پیروزی در این جنگ ساختگی، تاچر دوباره محبوبیت خود را به دست آورد و توانست در سال ۱۹۸۳ دوباره به حکومت برسد. ولی باز هم طولی نکشید که اعتصاب یک سالهی معدنچیان، این کشور را دچار آشوب کرد. با شکست اعتصاب کارگران معدن، روشهای انقلابی فریدمن وارد انگلیس شد. تاچر صنایعی مانند: فولاد، برق، گاز، ارتباطات، خطوط هوایی و شرکتهای نفتی را به فروش گذاشت. حتی خدمات بانکی هم از سیطرهی دولت خارج شد. از آن زمان تا کنون، فاصلهی طبقاتی در این کشور به شدت حال رشد است. این جریان در آمریکا هم به یُمن رونالد ریگان به شکلی دیگر رخ داد و فاصلهی طبقاتی را تقریبا ۱۰ برابر کرد.
آنچه که توانسته است در مدت این ۳۰ و چند سال، این کشورها را سرپا نگاه دارد، همانا استثمار، غارت و چپاول کشورهای ضعیفتر بوده است که اگر نبود نفت منطقهی ما و اگر نبود ذخیرههای ارضی مناطق مختلف جهان و اگر نبود مصرفگرایی بیحد و اندازهی مردم مدرنیته زده، هرگز این دو کشور توانایی ایستادگی در برابر مشکلات مالیشان را نداشتند.
اینجا پایان کمونیسم و لنینیسم و همچنین آغاز لیبرالیسم لجامگسیخته بود.
آزمایشگاه سوم، شوروی:
با روی کار آمدن میخائیل گورباچفی که شیفتهی تمدن غرب و سبک زندگی آنان شده بود، حرکت تدریجی به سمت اقتصاد بازار آزاد در این کشور شروع شد. تحت حمایت تاچر و ریگان، شوروی فروپاشید و گورباچف با شرکت در گروه جی۷ دست کمک به سوی کشورهای غربی دراز کرد. در اثنای درگیریهای داخلی و فشار بر اقتصاد روسیه، تنها کمکی که از سوی دول غربی ارائه شد، همان شوکدرمانی بود. یعنی هیچ کمک مالی به روسیه نشد. به همین دلیل کودتایی علیه گورباچف به راه افتاد که به دلیل مقاومت مردم با شکست روبرو شد. یلتسین که پس از کودتا و کاهش قدرت گورباچف روزهای خوشی را میگذراند مسئول سیاستهای اقتصادی فدراسیون روسیه شده بود. ورود بازار آزاد به روسیه به پایان راه خود رسید و سراسر این کشور را درنوردید. آشوب، هرج و مرج، قحطی، افزایش فقر، فساد و جرمهای سازمان یافته تنها گوشهای از نتایج این امر بود.
در سال ۱۹۹۳، پارلمان روسیه، بخش زیادی از قدرتهای یلتسین را گرفت و در مقابل، یلتسین هم پارلمان را منحل کرد. بار دیگر، درگیری بین مردم طرفدار پارلمان و حکومت بالا گرفت و در نهایت، یلتسین دستور بمباران پارلمان را صادر کرد و به قدرت مطلق دست یافت.
اقتصاد آزاد دوباره فراگیر شد و تعداد زیادی از سیاستمدارانی که بیشترشان تاجر بودند به وجود آمدند. این کار او باعث ورشکسته شدن بیش از ۸۰% کشاورزان و تعطیلی ۷۰۰۰ کارخانه در سال ۱۹۹۸ شد. ۷۲ میلیون نفر به زیر خط فقر سقوط کردند و مسکو شهری شد که بیشترین تعداد میلیاردرها را در جهان در خود جای داده بود.
آزمایشگاه چهارم، ایالات متحده آمریکا:
در دهم سپتامبر ۲۰۰۱، یعنی یک روز قبل از فاجعهی ۱۱ سپتامبر، رامسفلد، جنگ علیه بوروکراسی موجود در پنتاگون را با خصوصیسازی ارتش شروع کرد. طرحی که از سوی فریدمن پشتیبانی میشد. شوک ۱۱ سپتامبر، مردم ایالات متحده را که همواره خوشباورانه به سیاستهای دولتمردانشان نگاه میکردند، برای درمانی از نوع فریدمنی آماده میکرد. درمانی که میرفت تا شکستهای اقتصادی آمریکا را پشت این درمان پنهان کرده و دست او را به منطقهی ما برساند.
ایران محور شرارت معرفی شد. دکترین، پشت دکترین علیه ایران به راه افتاد و در اولین گام این افغانستان بود که مورد حمله قرار گرفت. صنعت امنیت داخلی آمریکا پس از این فاجعه تبدیل به یکی از بزرگترین صنایع درآمدزای آمریکا شد. صنعتی که حتی از هالیوود هم پیشی گرفت. اقتصاد جدید آمریکا روی ترس بنا شد و جنگ علیه تروریسم به راه افتاد. زندان گوانتانامو بار دیگر به استفاده از راهنمای کوبارک آن هم در ملا عام روی آورد تا نشان دهد که دکترین شوک با آن روش دیوانهوار چه کاربردهایی میتواند داشته باشد.
آزمایشگاه پنجم، عراق:
سومین کشور دارای ذخیرهی نفتی جهان به بهانهی فروش تسلیحات اتمی و شیمیایی مورد حمله واقع شد. دکترین شوک و بهت به کار انداخته شد و در روز حمله که موسوم به روز “آ” بود در عرض چند دقیقه بین از ۳۰۰ تا ۴۰۰ موشک کروز به سمت بغداد شلیک شد؛ رکوردی جدید در بمباران و حجم آتش روی یک منطقهی خاص، در کل تاریخ جنگ جهان. راهنمای کوبارک، به شکل سنگینی روی سر عراقیان سایه افکند و در اولین دقایق شروع بمباران، مردم عراق، دچار نوعی محرومیت حسی شدند و در عرض ۵ روز همه چیز خود را از دست دادند.
دکترین شوک در عراق، به سه روش پیادهسازی شد. جنگ، شوک اقتصادی و عملیاتهای شکنجه و فشار بر مردم. در یک حرکت بیسابقه کل کشور عراق به یک منطقهی آزاد تجاری تبدیل شد و برای آگاهان به مسائل اقتصادی، نیازی به یادآوری نیست که این عمل آمریکا در عراق، باعث چپاول سرمایههای این کشور توسط شرکتهای آمریکایی و بینالمللی شد. فریدمن برنامهای ارائه داد و طی اجرای آن ۵۰۰ هزار نفر از کارمندان دولت از کار برکنار شدند. جرج بوش، این طرح را بزرگترین تعهد کشورش بعد از طرح مارشال نامید. اما آنچه که در عمل دیده شد این بود که تمام پولهایی که برای بازسازی عراق در نظر گرفته شده بود تماما به شرکتهای آمریکایی میرسید. برای شرکتهای آموزشی که کار تعیین محتوای کتابهای درسی را در دست داشتند، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار و برای زیرساختهای بازار آزاد مجموعا ۲۴۰ میلیون دلار هزینه شد. حتی پولهای عراقی در خارج از کشور چاپ میشد و بسیاری از شرکتها هم مبالغی میلیاردی را دریافت میکردند.
برخلاف همه وبهای موجود در عراق، کپیتالیزم ناب به خوبی درحال اجرا بود و خرابیهای ناشی از آشوب هم فرصتی میشد برای سلطهی اقتصادی بیشتر. یکی از بزرگترین پیمانکاران امنیتی این جنگ، شرکت بلکواتر بود که عظیمترین بودجههای نظامی را از ایالات متحده دریافت میکرد. عراق مانند بیماران دکتر کامرون به یک بیمار روانی و خشونتطلب تبدیل شده بود. یک و نیم میلیون نفر کشته و حدود ۱۰ میلیون نفر آواره نتیجهی درمان به سبک کامرون- فریدمن شده بود.
آخرین آزمایشگاه، ایالت نیواورلئان آمریکا:
مدتی پس از وقوع طوفان کاترینا و از بین رفتن تمام ساختمانهای شهر در سال ۲۰۰۵، در میان شوک به وجود آمده از سیل و طوفان و تبعیض نژادی میان سیاه و سفید، میلتون فریدمن باز هم طرحی برای اجرای خصوصیسازی در کشورش آماده کرده و در والاستریت ژورنال به چاپ میرساند و آنگاه رختش را به سوی آغوش فرشتهی مرگ جمع میکند.
او در این مقاله مینویسد: “همانطور که خانهها از بین رفتهاند، مدارس نیز نابود شدهاند و اکنون کودکان در سراسر ایالت پخش شدهاند. این غمانگیز است اما فرصتی است مناسب برای تغییرات اساسی در سیستم آموزشی.”او در فکر خصوصیسازی کل مدارس شهر بود و این اتفاق هم افتاد.
آخرین دفعهای که از دکترین شوک در سطح کلان استفاده شد، واقعهی سونامی بود که در سریلانکا روی داد. هنگامی که مردم به دلیل امواج سهمگین دریا منازلشان را ترک گفتند، دولت دیگر به آنها اجازهی بازگشت نداد و سواحل موجزده را برای ساخت هتلهای لوکس به فروش رساند و این دقیقا همان چیزی است که به نام دکترین شوک معروف شده است.
به سادگی، یک طرح را از پیش آماده میکنید و در گام بعد منتظر یک فاجعه میمانید و یا آن فاجعه را خودتان به وجود میآورید. در میان بهت ناشی از شوک، شما به راحتی میتوانید با رو کردن طرح خود، به خوبی از میان آب گلآلودترین آبها بزرگترین ماهیها را صید کنید.
برای کسب اطلاعاتی جامعتر میتوانید به کتاب دکترین شوک و فیلم مستند دکترین شوک مراجعه کنید.
نظر شما چیست ؟
دیدگاه ها
تا کنون نظری ثبت نگردیده است.