بازنشر مقاله ای از دکتر فرشاد مومنی
اندیشه «جنگ فقر و غنا» میراث راهگشاى امام خمینى(ره)
در باب اهمیت بحث جنگ فقر و غنا، در همان پیام مشهور «فریاد برائت» بزرگترین هدیه و بشارت آزادى انسان را آزادى از اسارت فقر و تهیدستى معرفى کرده و اظهار مىدارند که این هدیه و بشارت در چارچوب جهت گیرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان قابل تحقق است.
منبع نویسنده: بزرگی
چکیده
در این مقاله برخى از نارسائیها و غفلتهایى که در اندیشه و تفکر اسلامى بویژه در بعد اقتصادى بعد از انقلاب روى داده اشاره و سه اشتباه بزرگ مورد توجه قرار مىگیرد. اولین آنها غفلت کم اهمیت پنداشتن وجه اقتصادى در نظام اجتماعى اسلام است. دومین اشتباه بزرگ اجراى برنامه تعدیل ساختارى است که متناسبتبا مقتضیات و شرایط کشورهاى توسعه نیافته از جمله ایران نبوده و هزینه هاى سنگینى بر کشور ما تحمیل نموده سپس به تحلیل اشتباه سوم یعنى عدم درک صحیح از نحوه رابطه میان اصلاحات اقتصادى و سیاسى و نسبت میان آنها مىپردازد و به طور کلى ایده جنگ فقر و غنا از جانب امام خمینى (ره) به عنوان راهگشاى اشتباهات گذشته و منشا آثار و برکات براى آینده مطرح مىگردد. و در پایان به ویژگیهاى نظریه جنگ فقر و غنا در کلام امام پرداخته مىشود.
مقدمه
نهضت اسلامى در دوران معاصر فراز و نشیبهاى بسیارى را طى نموده است و البته هر یک از این فراز و نشیبها، بهرهها و نصیبها و دستاوردهاى خاص خود را دارد.
تلاش بزرگى که در مواجهه با هماورد جوییهاى مکاتب رقیب با کتاب «ردیه بر فلسفه نیچه» توسط مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى آغاز شد با تدوین کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مرحوم علامه طباطبائى به اوج رسید و در اندیشه امثال شریعتى، مطهرى و بهشتى به بار نشست، اما این فرایند به غایت پردستاورد که حداقل براى پژوهشگران مسلمان نوعى اعتماد همراه با اتکاء به نفس همراه داشت مانند هر تجربه اجتماعى، هزینههاى خاص خود را نیز به جامعه ما تحمیل نمود.
واقعیت این است که حداقل از زمان پیدایش گروه ۵۳ نفر معروف تا امروز بخش قابل توجهى از اوقات و ذهنیت اندیشهورزان و دلسوزان جامعه اسلامى به مبارزه فکرى با مارکسیستها و مارکسیزم سپرى شده و این مساله هم به واسطه رویاروئى بى پرده اندیشه مارکسیستى با اساس دین و هم به دلیل شرایط خاص اجتماعى – فرهنگى کشورمان اجتناب ناپذیر بوده است.
بزرگانى که از برخى از آنها نام برده شد و تعداد بىشمارى از آنها نیز وجود داشته و دارند که مجاهدتهاى آنان نیز در بالندگى و پیشرفت اندیشه و فرهنگ اسلامى موثر بوده و نامى از آنها در میان نیست; در این فرایند از یک سو نارساییها و محدودیتهاى نظریه رقیب را بر ملا ساخته و از سوى دیگر عرصههاى جدیدى از اندیشه اسلامى را متناسب با شرایط و مقتضیات زمان مورد باز خوانى و تفسیر قرار دادند; اما این کنشها و واکنشها یک هزینه بزرگ براى جامعه ما همراه داشت و آن هم عبارت از دست کم گرفتن تا مرز نادیده انگاشتن دیدگاه اسلام درباره اقتصاد بود. نگارنده بر این باور است که مرحوم امام خمینى با مطرح کردن ایده «جنگ فقر و غنا» راه را براى جبران نارساییها و غفلتهایى که در این عرصه موجود است و تا همین امروز هزینههاى سنگینى را بر جامعه ما تحمیل نموده هموار ساختهاند و بابى را گشودهاند که مىتواند منشا آثار و برکات عظیم باشد.
سه اشتباه بزرگ تاریخى
درگیرى شدید اندیشمندان مسلمان با آموزههاى فکرى – فلسفى مارکسیستى و ادعاى مطلق انگارانه مارکس و مارکسیستها درباره نقش اقتصاد به عنوان زیر بناى هرگونه عمل اجتماعى به همراه دیدگاه تعصب آلود ایشان درباره دین و نقش آن در جامعه موجب گردید که در راستاى تعدیل آن دیدگاه نادرست و مطلق انگارانه درباره نقش اقتصاد و عوامل اقتصادى در جامعه به اندازهاى تمرکز انرژیها صورت گیرد که انبوهى از استدلالها و شواهد تاریخى – فکرى فراهم گردد که ناظر بر بى اهمیتى یا کم اهمیتى عامل اقتصادى در توضیح بسیارى از مسایل اجتماعى و تاریخى بود.
این تمرکز اذهان و انبوه شواهد بتدریج نوعى گرایش در ضمیر ناخود آگاه اندیشمندان و متفکران مسلمان درباره جایگاه اقتصاد و عوامل اقتصادى بوجود آورد که بر محور کم اهمیتبودن یا حتى گاه بى اهمیتبودن آن پیش مىرفت. مهمترین اثر این واکنش اشتباه تاریخى این است که در حالى که حداقل طى نیم قرن گذشته، دهها اثر بزرگ و کوچک درباره ابعاد گوناگون اندشه اسلامى به رشته تحریر درآمده است، تعداد کتابهاى مربوط به اقتصاد اسلامى به طرز حیرت انگیزى ناچیز است و در میان همین تعداد به غایت ناچیز نیز تنها یک کتاب – «اقتصادنا» اثر شهید سید محمد باقر صدر – است که چون نگینى کمیاب و استثنایى مىدرخشد و بقیه آثار مکتوب موجود در این زمینه یا به شدت تحت تاثیر این کتاب هستند و یا آن که از نظر جامعیت و عمق، به هیچ وجه قابل مقایسه با اثر ارزشمند شهید صدر نیستند.
البته در این میان دو استثنا وجود دارد که عبارتند از آثار اقتصادى به جامانده از ۲ شهید بزرگ انقلاب اسلامى یعنى آیتالله مرتضى مطهرى و آیتالله سید محمد حسینى بهشتى که تلاشهاى ارزشمند هر دو، جنبه مقدماتى داشت و به واسطه شهادت زود هنگام هر دو ایشان ناتمام ماند، و درباره همین آثار نیز حتى از سوى دوستان و نزدیکان این دو بزرگوار به قدرى واکنشهاى غیر منطقى و تعصب آلود ظاهر گشت که شرح آن از حوصله این مقاله خارج است.اما شدت حساسیت همراه با ترس و عصبانیت موجود را درباره هرگونه بحثى در باره اقتصاد از منظر اسلام به خوبى نشان مىدهد بطوریکه حتى دامن بهشتى و مطهرى را نیز احکام غلاظ و شداد گرفت و برخى آثار مطهرى را تا حکم به خمیر شدن کشاند!
اگر کم اهمیت پنداشتن وجه اقتصادى نظام اجتماعى را اولین اشتباه به حساب بیاوریم شاید بتوان ادعا کرد که دومین اشتباه بزرگ، در این زمینه، در دوران بلافاصله پس از رحلت امام (ره) اتفاق افتاد. در سال ۱۳۶۸، از یک سو جهان با فروپاشى بلوک شرق مواجه شد و از سوى دیگر در ایران نظام اجرایى کشور دستخوش یک تحول بزرگ شده بود. با این که در طى سالهاى قبل، براى پیشبرد اهداف توسعه ملى، بخش اعظم کارهاى مربوط به تدوین برنامه توسعه اقتصادى- اجتماعى- فرهنگى کشور به انجام رسیده بود و در بخشهاى مربوط به اهداف و خط مشىهاى این برنامه تا حدود زیادى جهت گیریهاى آرمانى اسلام در عرصههاى اقتصادى اجتماعى مورد توجه قرار گرفته بود، دیرى نگذشت که این برنامه با وجود طى کردن همه مراحل قانونى، به کنارى گذاشته شد و جاى خود را به برنامه غیر قانونى و به تصویب مجلس نرسیده «تعدیل ساختارى» داد.
تردیدى نیست که بنیانهاى هستى شناختى و معرفتشناختى برنامه «تعدیل ساختارى» را اصول موضوعه اقتصاد سرمایه دارى تشکیل مىداد. مرحوم امام امت در آخرین سالهاى عمر پر برکتخویش هنگامى که فروپاشى بلوک شرق را پیشبینى مىکرد، پیشگیرانه طى پیامى به همه دست اندرکاران امور اجرایى کشور و نیز اندیشمندان مسلمان در سراسر جهان، هشدار داد که نبایستشکست مارکسیسم و فروپاشى بلوک شرق را به منزله پیروزى سرمایه دارى قلمداد نمود.
یکى از ابعاد عظمت و صلابت فکرى و عملى ایشان که به نظر این جانب به همان اندازه پیشبینى فروپاشى بلوک شرق و شکست مارکسیسم اهمیت داشته، اما تاکنون متناسب با اهمیتش به آن پرداخته نشده است، همین پیشبینى ترفندهاى سردمداران بلوک غرب در مواجهه با فروپاشى بلوک شرق بود، به این معنا که دقیقا به همان ترتیبى که ایشان پیشبینى نمودند، امواج سهمگین سیاسى تبلیغاتى راه افتاده از سوى کشورهاى صنعتى بزرگ غرب، یک پیام عمده بیشتر نداشت، و آن هم عبارت از گسترش و تعمیق این باور بد بود که شکست مارکسیسم فقط به یک صورت قابل تفسیر است و آن هم، این که در این ماجرا پیروزى سرمایه دارى آشکار شده است.
گرایش به اجراى برنامه «تعدیل ساختارى»، به یک اعتبار قابل تفسیر به مرعوب شدن مدیریت توسعه کشور در برابر این امواج تبلیغاتى بود. شاید مهمترین علامت قابل اشاره درباره این ادعا، جمله ثابت و یکنواختى بود که اکثریت قریب به اتفاق مسوولان و دستاندرکاران امور توسعه کشور، بویژه در عرصه اقتصاد مرتب به زبان جارى مىکردند: «این تنها راه نجات کشور است»!
به گمان این جانب اشتباه اول و اشتباه دوم، چندان نامربوط با یکدیگر نیستند و این که طى سالهاى ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۵ علیرغم آن که ما بى سابقهترین سطوح منابع ارزى – ریالى و انسانى را نسبتبه طول تاریخ اقتصادى کشور طى یک دوره ۸ ساله به کار گرفتیم و در عین حال بى سابقهترین سطوح بدهى خارجى، بدهى دولتبه نظام بانکى، نرخ تورم و… را تجربه نمودیم را نمىبایست تصادفى تلقى نمود.
واقعیت این است که عمق اندیشه اقتصادى در بیان مدیریت اقتصادى وقت کشور بى تاثیر از سوابق تاریخى نحوه مواجهه ما با مسایل اقتصادى و ریشه و عمق درک و قدرت تحلیل ایشان از مسایل مزبور نبوده و نیست وگرنه درک این که بنیانهاى هستى شناختى و معرفتشناختى اقتصاد نئوکلاسیک با اصول جهان شناختى حاکم بر یک جامعه دینى از اساس مغایرت دارد، مطلبى نیست که در سطح جهان ناشناخته باشد. این که جهتگیریهاى نظرى مزبور از اساس با عدالت اجتماعى منافات دارد، این که گروهى دیگر از کشورهاى توسعه نیافته و در حال توسعه یک دهه قبل از ما این سیاستها را به اجرا درآوردند و به نتایجى دستیافتند که با عناوینى چون «دهه از دست رفته» یا «دهه فاجعه آفرین» مورد خطاب قرار گرفته و بالاخره این که دستاوردهاى انتظارى از کاربست این چارچوب نظرى مشروط به شرایطى است که جامعه ما به کلى فاقد اغلب آنها است، مسایلى نیستند که حتى با منابع «فارسى» در دسترس نیز به آسانى قابل شناخت نباشند; اما ساده اندیشیها و سهل گیریهایى که به غلط «خوش بینى» انگاشته مىشد با طیف متنوعى از مسایل دیگر از قبیل عدم اعتقاد به لزوم مشارکت دادن اندیشمندان و صاحبنظران غیر مطیع و عدم پاى بندى به موازین قانونى، بى توجهى به مسایل تخصصى و غرور بیش از حد و… دستبه دست هم دادند و بالاخره شد آنچه که شد!
مستقل از آن نقیصه زیر بنایى و تاریخى درباب اندیشه اقتصادى و نحوه نگرش به مسایل اقتصادى، بطور طبیعى، انتظار مىرفت که در دوره مدیریتبعدى، حداقل به واسطه نزدیکى زمان آن تجربه تلخ و درگیر بودن با بسیارى از عوارض آن از قبیل بدهیهاى خارجى که سر رسیدهاى آن بگونهاى تنظیم شده بود که با پایان زمان حکومت دولت مرتکب بدهى خارجى و شروع به کار دولت جدید همراه باشد، بدهیهاى عظیم ریالى، پروژههاى معوقه و نیمه تمام بیشمار و… اشتباهات مزبور تکرار نشود و جهتگیریهاى انتقادى ریاست محترم جمهورى نسبتبه عوارض آن تجربه تلخ طى مبارزات انتخاباتى نیز چنین نویدى را مىداد، اما با کمال تاسف ما در دوره جدید نیز البته از موضعى دیگر و با تکیه بر استدلالهایى از نوع دیگر در معرض وقوع یک اشتباه سوم هستیم.
دولت جدید یک شعار اصولى و درست مطرح کرد مبنى بر تقدم امر سیاسى در فرایند اصلاحات. این شعار که با عنوان اولویت توسعه سیاسى در دوره جدید به بحث گذاشته شد تا آنجا که ناظر بر واقعیتهایى از این قبیل است که: تجارب تاریخى ایران طى چند صد ساله گذشته نمایانگر این واقعیت است که اغلب نابسامانیهاى تحمیل شده به کشورمان ریشه در عدم پاى بندى دولتها به قانون و عدم تعهد آنها به مبارزه با فساد موجود در ساختار دیوانسالارى دولتى و بى اعتنایى آنها و عدم تمایل ایشان به پاسخگویى نسبتبه اقداماتشان دارد. طى نیم قرن اخیر نیز که مساله توسعه در قالب یک مساله جهانى مطرح شده است تنها دولتهایى توانستهاند دستاوردهاى قابل توجهى در امر توسعه داشته باشند که اصلاح را از هیات حاکمه و نظام اجرائى آن شروع کردهاند.
دولتى که متولى امر توسعه است ابتدا باید خود به حداقلى از توسعه یافتگى دست پیدا کند و بدون آن امکان جلب مشارکت عامه وجود ندارد. تقدم امر سیاسى با توجه به استدلالهایى از این قبیل، مسالهاى کاملا قابل دفاع است و در مباحث توسعه ملى نیز از پشتوانههاى نظرى و تجربى کافى برخوردار است. اما اگر این تقدم را به بى اعتنایى محض به زیر سیستم اقتصادى، تاویل و تحویل نمائیم، بدیهى است که خود را درگیر ورطهاى کردهایم که ملت ما یک بار تجربه تلخ آن را در انقلاب مشروطیت داشته است و از یاد نبردهایم که یکى از مهمترین دلایل انحراف انقلاب مزبور، نداشتن هیچ ایده و برنامه، عدالتخواهانه اقتصادى بوده است.
در عین حال که جسته و گریخته از زبان نزدیکان ریاست جمهور جدید، بحثهایى با مضمون بى اعتنایى به مسایل اقتصادى شنیده مىشود، یک تصور نادرست از نحوه رابطه میان اصلاحات اقتصادى و اصلاحات سیاسى و نسبت میان آنها نیز ملاحظه مىشود که ناخود آگاه دولت جدید را نیز در ورطه تکرار اشتباه دولت قبلى انداخته است. نزدیک به چهل سال پیش «میلتون فریدمن» اقتصاددان برجسته مکتب پولى در اثر کلاسیک خود به نام «سرمایهدارى و آزاد ى» بحثى را درباره نسبت آزادى سیاسى با آزادى اقتصادى مطرح کرده که برخى از طرفداران دولت نیز در قالب دیگرى به تکرار آن مىپردازند. فریدمن مىگوید:
«آزادى در تصمیمگیریهاى اقتصادى، جزیى از آزادى به معناى وسیع آن است; بنابراین آزادى اقتصادى از یک سو به عنوان یک هدف فى نفسه قابل طرح است و از سوى دیگر به عنوان یک ابزار ضرورى براى دستیابى به آزادى سیاسى!» (۲)
تا آنجا که به رهنمود اول فریدمن- آزادى اقتصادى به عنوان یک هدف فى نفسه – مربوط مىشود، به نظر مىرسد که تجارب موجود، خواه در کشورهاى صنعتى و خواه در کشورهاى توسعه نیافته، مىتوانند به عنوان یک گواه صادق در باب بى اعتبارى آن به کار گرفته شوند و در این میان اقتصاد ایران در قرن نوزدهم با دولتى، با میزان دخالت نزدیک به صفر در اقتصاد و نیز با حساسیت نزدیک به صفر در زمینه حمایت از تولیدات داخلى در برابر رقباى خارجى یک شاهد مثال به سهولت قابل دسترسى است و نتایج حاصل از چنین رویکردى نیز امروز براى ما کاملا روشن است و اغلب آثارى که درباره تاریخ اقتصادى کشورمان بحث کردهاند مطالب روشنى در این باب دارند.
درباره محدودیتهاى این سیستم نیز امروز حتى در میان طرفداران سرسخت اقتصاد بازار نیز مطلق انگاریها جاى خود را به واقع بینى نسبتا بیشترى داده است. براى مثال «پل ساموئلسن» اقتصاددان برجسته نئوکلاسیک درباره محدودیتهاى اقتصاد بازار مىنویسد:
«حتى اگر نظام بازار به صورت کامل عمل کند باز هم بسیارى از افراد به آن به عنوان یک نظام ایدهآل نگاه نمىکنند به دلیل آن که نظام توزیع کالاها [و خدمات] در چنین سیستمى از «آراء دلارى» تبعیت مىکند نه از حیاتىترین نیازها! شیرى که موجب تداوم سلامتیک بچه فقیر مىشود ممکن است نصیب گربه یک فرد متمول شود… این مکانیسم، کالاها [و خدمات] را به دست کسانى مىدهد که قادر به پرداختبهاى بیشترى هستند، آنهایى که بیشترین آراء پولى را در اختیار دارند. مدافعین و منتقدین مکانیسم قیمتها باید بدانند که یک نظام کارآمد بازار ممکن است منشا [انواع] نابرابرىها گردد.» (۳)
اما در مورد گزاره دوم، یعنى رابطه میان آزادى سیاسى و آزادى اقتصادى «فریدمن» در توضیح آن که آزادى اقتصادى را منشا یا پیش نیاز آزادى سیاسى مىداند اضافه کرده است:
«تدابیر اقتصادى اگر به عنوان وسیلهاى براى دستیابى به آزادى سیاسى در نظر گرفته شوند، به دلیل اثرى که بر تمرکز یا پراکندگى قدرت مىتواند داشته باشد از اهمیت ویژهاى برخوردار خواهد بود. سرمایه دارى مبتنى بر رقابت، به عنوان سازمان اقتصادى ویژهاى که بصورت مستقیم به آزادى اقتصادى معطوف استبه پیشبرد آزادى سیاسى نیز منجر مىگردد; زیرا با تفکیک قدرت اقتصادى از قدرت سیاسى منشا تعادل و توازن متقابل هر دو مىشود.» (۴)
در ایران نیز گروهى با همین منطق، چنین مىپندارند که با تضعیف منزلت اقتصادى دولت، اصلاحات سیاسى از درجه امکانپذیرى بیشترى برخوردار خواهد شد. در حالى که آنچه که «فریدمن» بر پایه تجربیات معطوف به مدل «انگلوساکسون» مطرح ساخته به طرزى بنیادى با شواهد تجربى موجود در کشورهاى در حال توسعه و به طریق اولى با ویژگیهاى تاریخى و اجتماعى ایران منافات دارد.
این که در دهه ۱۹۸۰ یعنى دهه آزاد سازیها و رهاسازیها و تعدیل ساختارى در جهان توسعه نیافته دهه حاکمیت ژنرالها و کودتاهاى پىدرپى نظامى بوده است، شاهد مثالى استبر این که اگر بسترهاى فرهنگى – اجتماعى – سیاسى، آزاد سازى اقتصادى شکل نگرفته باشد، آزادى اقتصادى منشا انسداد بیشتر سیاسى و اقتصادى مىشود و در ایران نیز اتفاقا قدرت سیاسى با تکیه بر تواناییهاى نظامى ایلات و قبایل ابتدا شکل گرفته و به دنبال آن است که با تکیه بر «قدرت سیاسى» قدرت اقتصادى نیز حاصل مىشده است; و این دقیقا عکس تجربه مدل «انگلوساکسون» است که «قدرت سیاسى» در آنجا به دنبال شکل گیرى قدرت اقتصادى موضوعیت مىیافته است.
تعمیم شرایط و مسایل کشورهاى صنعتى، مستقل از تفاوتهاى بنیادى میان آن شرایط و مسایل با نیازها و اقتضائات ایران نیز در واقع بازتابى از ضعف اندیشه درون زاى اقتصادى مىتواند ارزیابى شود; و به این ترتیب است که اشتباهات سه گانه تاریخى ایران با یکدیگر رابطه برقرار مىکنند و با توجه به ابعاد تهدیدهایى که از این ناحیه متوجه کشورمان شده و مىشود مىتوان اهمیت اندیشه درونزا و راه گشا در عرصه اقتصاد و بویژه در قالب ایده «جنگ فقر و غنا» را دریافت.
ویژگیهاى ایده «جنگ فقر و غنا»
هنگامى که طرح مباحث بدیع در عرصه اقتصاد حتى از سوى امثال شهید مطهرى و شهید بهشتى با واکنشهاى به غایت غیر منطقى و با انگها و برچسب هایى غیرمتعارف همراه باشد، شدت دشوارى ورود در این مباحث براى دیگران بهتر درک خواهد شد.
در این میان بخصوص فعالیت کسانى که با طرح اندیشههاى اصولى اسلام در عرصه اقتصاد «منافع» خود را در خطر مىبینند و همسوئى و هم صدایى مقدس نماها و متحجرین، بسیار قابل تامل است. البته توجه داریم که از میان اشتباهاتى که بر شمردیم، تنها اولى مربوط به دوران حیات امام خمینى (ره) است; اما براى ایشان حتى همان شرایط نیز قابل تحمل نبود و چنین بنظر مىرسد که امام خمینى (ره) با این که از سالها قبل به اشکال گوناگون اصول غیر قابل خدشه و جهت گیریهاى محورى اسلام در بعد اقتصاد را مطرح مىساختند، اما مترصد فرصتى بودند تا از یک سو پیوند ضد اندیشه متحجرین و زرسالاران را افشا کنند و فضاى خوفناک و غیر اسلامى ایجاد شده از طرف آنان را از بین ببرند و از سوى دیگر طرح بحثبگونهاى باشد که تا افقهاى زمانى دور راه گشایى خود را حفظ کند. در اوایل تابستان ۱۳۶۶ پس از مطرح شدن نظریات استاد شهید، آیتالله مطهرى در زمینه نظام اقتصادى اسلام بین عدهاى از آقایان علما و همچنین در مطبوعات، این بحث مطرح شد که آیا از دیدگاه اسلام، بین فقر و غنا جنگى وجود دارد یا نه؟ در آن زمان، یکى از فقهاى محترم صراحتا اظهار داشت که در اسلام، جنگ حق و باطل مطرح است و نه جنگ فقیر و غنى.
طرح این مباحث در مطبوعات ادامه داشت تا آنکه امام خمینى(ره) در مرداد ماه ۱۳۶۶ مطابق با ذیحجه ۱۴۰۷ در پیام تاریخى خویش به حجاج بیتالله الحرام یعنى همان پیام معروف «فریاد برائت» از نهضت مقدس اسلامى با تعبیر «جنگ فقر و غنا» یاد کرده و با تاکید بر قداست چنین جنگى فرمودند:
«باید… نسل به نسل و سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند». (۵)
در مرحله بعدى، ایشان با مطرح کردن وجود دو طرز تفکر به نام اسلام. و با برشمردن و ویژگیهاى هر یک از این دو بینش ابعاد دیگرى از مساله را باز کردند:
«فرزندان عزیز جهادىام! به تنها چیزى که باید فکر کنید، به استوارى پایههاى اسلام ناب محمدى (ص) است. اسلامىکه غرب و در راس آن امریکاى جهانخوار و شرق در راس آن شوروى جنایتکار را به خاک مذلتخواهد نشاند; اسلامى که پرچمداران آن پا برهنگان و مظلومین و فقراى جهاناند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایهداران و پول پرستاناند، اسلامى که طرفداران واقعى آن همیشه از مال و قدرت بى بهره بودهاند و دشمنان حقیقى آن زراندوزان حیلهگر و قدرتمندان بازیگر و مقدس نمایان بى هنرند.» (۶)
در پیام دیگرى، ایشان در تشریح ویژگی هاى این دو نوع اسلام مىفرمایند:
«اسلام ناب محمدى (ص)… اسلام مستضعفین; اسلام رنجدیدگان تاریخ; اسلام عارفان مبارزه جو; اسلام پاک طینتان عارف [است و…] اسلام آمریکایى… اسلام سرمایه دارى; اسلام مستکبرین; اسلام مرفهین بى درد; اسلام منافقین; اسلام راحتطلبان و اسلام فرصت طلبان…[است].» (۷)
در پیام استقامت (۲۹/۴/۱۳۶۷) به طرز صریحترى درباب ویژگیهاى اسلام امریکایى بحث کرده آن را با مصادیقى چون اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بى شعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام حاکمیتسرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنهها معرفى مىنمایند.
در باب اهمیتبحث جنگ فقر و غنا، در همان پیام مشهور به «فریاد برائت» بزرگترین هدیه و بشارت آزادى انسان را آزادى از اسارت فقر و تهیدستى معرفى کرده و اظهار مىدارند که این هدیه و بشارت در چارچوب جهت گیرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان قابل تحقق است.
از نظر ایشان وقتى که اعیان و اشراف و متمکنین و یال و کوپال دارها متصدى امور یک کشور شوند. قهرا اینها مردم را به حساب نمىآورند، اما در عین ظلم و جورى که به مردم روا مىدارند در مقابل قدرتمندتر از خودشان خاضع خواهند بود [سخنرانى ایشان در جمع اعضاى دولت – هفته دولت ۷/۶/۶۱] و به همین خاطر است که تصریح مىکنند که: هر قدر کشور بطرف فقرزدایى و دفاع از محرومان حرکت کند، امید جهانخواران از ما منقطع و گرایش ملتهاى جهان به اسلام زیادتر مىشود. [فریاد برائت – مرداد ۱۳۶۶] و بالاخره در پیام به روحانیت (۳/۱۲/۱۳۶۷) با صراحتبیشترى اظهار مىدارند که مفاهیمى از قبیل جنگ حق و باطل، جنگ ایمان و رذالت و… در یک کلام در قالب مفهوم جنگ فقر و غنا قابل جمع هستند.
بنظر مىرسد که ایشان با مطرح کردن این مفهوم چند ایده را که نقش تعیین کننده براى سرنوشت انقلاب اسلامى و همه مسلمانان جهان دارد به صورت یکجا آورده و موانعى را هم که در چارچوب اتحاد آگاهانه یا ناآگاهانه میان صاحبان زر و زور و تزویر [به تعبیر مرحوم دکتر شریعتى] موجب ترس و واهمه اندیشمندان و روشنفکران مىشد، تلاش کردهاند که به صورت یکجا بر طرف سازند.
بکار بردن تعبیر «جنگ» براى رویاروئى میان «فقر و غنا» ناظر بر شدت اهمیت و حساسیت مساله براى نظام اسلامى است. همانطور که «جنگ» در راس امور است و باید با آن برخورد شود. این مساله از یک سو اهمیت نحوه مواجهه با فقر مادى را براى سرنوشت امروز و فرداى نظام اسلامى مشخص مىسازد، و از سوى دیگر نحوه شکل گیرى و ویژگیهاى ارکان و اجزاء نظام اسلامى را مشخص مىسازد:
«آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور ما خداى نخواسته از آن خوى کوخ نشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند، پیدا مىشود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند خداى نخواسته و از این خوى کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما باید براى این کشور فاتحه بخوانیم ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلى صدمه خوردیم، مجلسهاى ما مملو از کاخ نشینان بود و از بین آنها معدودى بودند که از آن کوخ نشینها بودند و همین معدودى که از کوخ نشینها بودند از خیلى از انحرافات جلوگیرى مىکردند و سعى مىکردند براى جلوگیرى. آن روزى که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنیا خداى نخواسته در آنها تاثیر بکند آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم» (۸)
اما به گمان اینجانب بزرگترین خدمتى که ایشان با طرح اندیشه جنگ «فقر و غنا» کردند این است که با رسوا کردن اتحاد شوم زراندوزان و متحجرین و مقدس نماها و برملا کردن نقاط ضعف هر یک از آنها، نوعى امید بخشى و اعتماد به نفس را در میان اندیشمندان به وجود آوردند تا بدون واهمه از ملامت ملامت کنندگان، درباره مسایل مربوط به حوزه اقتصاد ژرف اندیشى کنند و با مطرح کردن اندیشههاى بدیع در این زمینه، موانع پیش روى نظام اسلامى را آگاهانهتر و عالمانهتر از سر راه بردارند. امید که چنین باد.
روحش شاد و راهش پررهرو باد!
———————————————
پی نوشت:
۱- عضو هیات علمى دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایى.
۲- Milton Friedman. “capitalism and freedom” the university of shicago press , 1962. pp. 7-8
۳- Paul samuelson and W.D. Nordhaus “Econom:es” ۱۲th Edition 1983. p.49
۴- Friedman.M.ibid. pp 10-11
۵- مصطفى کواکبیان، «جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام خمینى (ره)، منتخبى از مقالات اولین کنگره بررسى اندیشههاى اقتصادى امام خمینى. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى. چاپ دوم ۱۳۷۷ ص ۳۳۲٫
۶- صحیفه نور. ج ۲۱، ص ۵۹٫ بنقل از «اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینى، چاپ سوم ۱۳۷۶٫ ص ۳۸».
۷- صحیفه نور. ج ۲۰، ص ۱۹۴٫ بنقل از «اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینى، چاپ سوم ۱۳۷۶٫ ص ۳۸».
۸- صحیفه نور. ج ۱۷، ص ۲۱۸٫ بنقل از «اسلام ناب… همان. ص ۳۲۵».
نظر شما چیست ؟
دیدگاه ها
تا کنون نظری ثبت نگردیده است.